loading...

KhialKhoshAsheghaneMan

رمانی احساسی غمگین گاهی طنز⁦(✷‿✷)⁩

بازدید : 206
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 18:42

سلام دوستان

من کاترینام می‌دونم که میشناسید منو...

اومدم یه بیوگرافی بدم که بیشتر بشناسیدم

۱۳ سالمه و تهران زندگی میکنم

سوالی بود بپرسین

داستان کوتاه : روزی که مرد شدم ...
بازدید : 195
دوشنبه 4 آبان 1399 زمان : 15:39

سلام عزیزای دلم 😍

خب خب اومدم با یه شخصیت جدید😎

می‌دونم ک همتون اسم (سینا مهراد)رو تو رمان شنیدید😁

برای کسایی که نمیشناسنش!.👇👇

نام:سینا😐

فامیل:مهراد😑

متولد:1370😎

و اینکه...

ایشون ساختگی ذهن نیست و واقعا بازیگری به نام سینا مهراد داریم🤦

اگه {ژن خوک،آقازاده،پدر}رو دیده باشید میشناسید 😎🤟

حالا برای اینکه بیشتر بشناسیدش چند تا از عکساشو با هم مشاهده میکنیم😍😁

خب این هم عای مهراد😁😎

امروز پارت داریم منتظرتونم عشقا🤟

خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود...
بازدید : 130
دوشنبه 4 آبان 1399 زمان : 15:39

بازدید : 132
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 16:39

تیپ کاترینا در کافه 🖕🖕😍

تیپ اوا در کافه😍🖕🖕🖕

تیپ پوریا🖕🖕🖕

​​​​​​

​​​​​تیپ آرش 🖕🖕🖕

همه شب به کویت آیم به بهانه‌ ی گدایی
بازدید : 147
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 16:39

#آوا

دوتا پسر با گرم کن ورزشی کهنه و ریش بلند جلومون سبز شدن...

چقدر قیافشون اشناس ولی یادم نمیاد من ادم زشت دیدم ولی نه در این حد😐

ریشا و موهای نامرتب تا نوک پا😐گرم کن ورزشی خاک خورده و رنگ و‌رو رفته😐و چشمای قرمز...

یکیشون با صدای گرفته‌‌‌ای گفت

√س..لا...م

×ببخشید،من شما رو میشناسم؟

√به این زودی منو یادت رفت؟؟

×میشه واضح حرف بزنید منظورتون چیه؟

√من پوریام نگو که یادت نمیاد

وااایی میگم چرا انقدر قیافش اشناس ولی ولی..پوریا که انقدر زشت نبود😐موهای بور و ریشای مرتب چشمای ابی و از همه مهم تر تیپ اسپرتش! نه که با این گرم کن ورزشی بابابزرگ جدم😐

حالا قیافشو ول کن!وایی من اصلا حواسم نیست این کی از زندان آزاد شد؟؟😱😱

نگاهی پر از ترس بهش انداختم که نگاهشو مهربون کرد و گفت

√منو ببخش اوا من خیلی در حقت بدی کردم می..می‌خوام جبران کنم می‌خوام بشم یه پوریای دیگه

می‌خوام جبران کنم می‌خوام جبران کنم لعنتی دقیقا همون حرفی که امیر زد

همش این عبارت تو ذهنم اکو میشد

می‌خوام جبران کنم می‌خوام جبران کنم....

نمی‌دونم جبران کدومو بپذیرم؟؟ به کدوم اعتماد کنم؟؟ من امیرو دوست داشتم...ولی نکنه همه اینا یه نقشس!..نکنه امیر با پوریا همدسته!

نه نه اوا امکان نداره امیر..پوریا؟ هه محاله این قاتل ادم کش با امیر به اون مهربونی هم دست باشه!

ولی اون روز چی؟

امیر دست کمی‌از یه قاتل نداشت!

اگه فقط یکم دیگه تو اتاق میموندم مرگم حتمی‌بود!

اصلا صبر کن ببینم ! چرا امیر همون روز اول با من بد بود!اونم وقتی حتی یبار نیست منو دیده!

همه چی مشکوک بود همه چی!

چنتا واژه ذهنمو مشغول خودش کرده بود!

{امیر،پوریا،همدست،شب اشنایی،جبران،عشق!}

لعنت به این عشق لعنت

نگاهی به صورت مظلوم پوریا انداختم

نکنه داره فیلم بازی می‌کنه!

×خب ببین پوریا همین طوری که نمیتونم جواب مثبت بهت بدم! خیلی چراها و نکنه‌های زیادی تو ذهنم تداعی شده! باید به همش جواب بدی الان امیر و رهام میان جالب نیست اینجا باشی

اقا ارش شما هم لطفاً برید از اخلاق رهام خبر ندارید!

بیخود و بی جهت قاطی می‌کنه و داد میزنه!

دیگه ‌چه برسه شما هم اینجا باشید!

√باش هم من هم ارش میریم ولی عروسکم! فکراتو بکن!

×باش! لوکیشن بفرست امروز چهارشنبه س این هفته که نمیشه باشه واسه شنبه هم من هم کاترینا میایم!

√،~اوکی خداحافظ👋

×،©خدافظ

بعد رفتن اونا کاترینا بردم یه گوشه و اروم کنار گوشم گفت

© معلومه داره چیکار می‌کنی ؟ چرا واسه خودت میبری و می‌دوزی!میدونی اگه رهام بفهمه چی میشههه

×اروم باش کاترینا من می‌دونم دارم چکار میکنم حواسم هست!

©باش بهترین کارو بکن خواهری

همون لحظه با صدای بوق ناخودآگاه برگشتیم

با دیدن ماشین رهامیر نفسی از سر آسودگی کشیدم و با کاترینا سوار ماشین شدیم

®علیک سلام،اون گوشه چیکار میکردید دو ساعته دنبالتونیم مگه نگفتم دم در دانشگاه منتظر باشید

×اه رهام گیر نده دیگه حوصله ندارم😣(یعنی أفرین اوا 😂😂)

®باش حوصله نداریا خواهری میخوای یه آهنگ بزاریم حال و هوامون عوض شه؟؟

مث بچه‌ها دستامو کوبیدم به همو گفتم

×اره😍

®😂😂😂دوست داریا

×اوهوم😁،راستی یه لحظه صبر کن ببینم عای امیر خان سلام 😒

÷س..سلام ببخشید از دست این رهام سلام کردنم یادم رفته🤦

×آها😒

رهام یه آهنگ پلی کرد همه حواسمو دادم به آهنگ تا یه لحظه حواسم از اتفاقاتی که تو این چند لحظه افتاده بود پرت شه

آرامشی داره نگات که رو براهم میکنه

چه خوبی که یکی مثل تو داره نگاهم میکنه

مثل یه آسمونی؛ که توی شباش ماه داره

میخوام تورو ببینمت هر شب اگه راه داره

میخوام تو هم بمونی کنار حس و حالم

دیوونه وار من از تو این انتظار رو دارم

بزار حساب کار از آدما جدا شه

هر جا برم مهم نیست هر جا که با تو باشه

صدا صدای قلبمه داره صدات میکنه؛ هی نگاهت میکنه

اما کاش نفهمی؛ که یکی نگات میکنه

میخوام تو هم بمونی؛ کنار حس و حالم

دیوونه وار من از تو این انتظار رو دارم

بزار حساب کار از آدما جدا شه

هر جا برم مهم نیست هر جا که با تو باشه

(رضا پارسا.آرامشی داره نگات)

بعد از اتمام آهنگ خودمو جلو کشیدم و از جام بلند شدم

®چیکار می‌کنی دختر جون میفتی بشین ببینم

×نگران نباش من استاد این کار تو دبیرستان بودم هیچ وقتم نمیفتادم😌✌️(این قشنگ منم😂😂)

®اها 😐اونوقت سرویستون مرد بود یا زن؟😐

×باز تو شروع کردی😒

®خب حالا بگو‌ چی میخوای بعدم بشین جریممون میکنن بخدا همین چند روز پیش از دست این امیر خان جریمه پرداخت کردم لنگه خودته😒😐

×اییییش اصلا نمی‌گم😒

®لوس نشو بگو دیگه

لحنمو بچگونه کردمو گفتم

×اممم میگم رهاممم میشه برام بستنی بخری؟😁

®حتما دیگه چی😡

×ای بابا تو هم‌‌‌ای عین این مامان باباهایی هی دعوا می‌کنی😒اصلا امیر جونم برام میخره مگه نه امیر جون؟😂😂

رهام با اتمام حرفم گفت

®جون؟😳 امیر جون؟😳

×اوهوم😁امیر میخلی بلام؟☹️

÷باشه عزیزم😍

رهام نگاه وحشتناکی به امیر انداخت و در ادامش گفت

® اهم اهم عای امیر خان مگ..

÷رهام اذیت نکن دیگه‌‌‌ای بابا هر چی گفتی گوش کردیم بزار یکم خوش بگذره دیگه انقدر گیر نده جون امیر😣

®باش از این به بعد بزرگ جمعمون اقا امیر دستور میده ما اجرا کنیم سرهنگ مقاره دستور چیه؟😐

÷رهام لوس نشو دیگه😒بزرگ جمعمون شمایی هر کار شما بگی میکنیم فقط میگم یکم فضارو شاد کن

®منم گف..

©عه ببندید دیگه‌‌‌ای بابا هی شما بزرگی من بزرگم این بزرگه😣شما مردا همتون لنگه همید 😒اصلا أوا میگه چیکار کنیم کجا بریم اوکی؟😠

هر سه تاییمون اندازه غار علی صدر دهنمون باز بود کاترینا که تا اون موقع ساکت بود حالا اینجوری فضارو تغییر داد!

دوتاییشون به نشونه تایید سر تکون دادن

سرمو بردم کنار گوش کاترینا و گفتم

×ای. ول الحق که خواهری خودمی😆😂😂

©​​​​​​

®خب اوا بگو کجا بریم

×سینمااا😁

®باید از قبل بلیت بگیریم

×خب الان انلاین بلیت میگیرم

®دیگه دیره واسه بلیت گرفتن ساعت۶

×شما دندون رو جیگر بزار😒

بفرما واسه ساعت۸:۳۰ یه سانس داره

®اوا الان شیش تا هشت و نیم چیکار کنیم؟😐

×وااایی راستی ما با سهیلی قرار داریم😱😱

©راست میگه اصلا حواسمون نیست😱😱

®سهیلی کیه؟؟😡😡

×نترس سن باباتو داره😒

÷خب کی هس؟

×سهیلی دیگه کارگردان😐

®ها سعید سهیلی رو میگی

×بله😁

÷،®چیکارش دارین؟

×میخوام برم خواستگاریش😐

®بسه نمک نریز چیکار داری باهاش

به جای من کاترینا جواب داد

©ما قبلاً تئاتر کار می‌کردیم الان سهیلی بهمون پیشنهاد بازی تو فیلم داده

®،÷تو فیلمه مردم هست؟

×نه پس فیلم زنونه س😐😑

®بیخود نمی‌خواد برین😠

×ای بابا رهام ما چن سال زحمت کشیدیم بعد الان که یه پیشنهاد خوب داده شده بدش کنیم؟؟محاله😒

®خیل خب فقط خیلی به مردا نزدیک نشید.😐😑

×اتفاقا از سر لج تو هم که شده میچسپیم به پسرا😑

®پسر جوونم داره؟

×نه پس فیلم سالمندانه 😐😑

®کی مثلا؟

میخواستم لجشو در بیارم گفتم

×اتفاقا سه تا خوشتیپ و خوش قیافه هم داره😜😂😂

رهام چش غره‌‌‌ای رفت و گفت

®حالا کی هستن؟😑

×دوتا پسراشو امیرحسین ارمان😁

یهو دیدم اخم وحشتناکی مهمون صورت امیر شد و داد زد

÷بیخودددد لازم نکرده برید.😡😡😡😡😡

جان؟ این الان غیرتی شد؟😳😑

®امیر راست میگه هیچ جا نمیرید اصلا دخترو چه به کار کردن😒بشینید تو خونه آشپزیتونو بکنید خونه داری تونو بکنید😑😐

×یک کاره بگو کلفتی دیگه؟😡😡اصلا ما میریم به هیچ احد الناسی هم مربوط نیست😒این همه سال کجا بودی الانم برو همونجا😒

®اوا ما قبلاً در مورد این موضوع حرف ز..

×رهام همین که گفتم من بازیگری رو دوست دارم اگه گذاشتی برم سر کار که هیچی اگه نه پیادم کن دم پرورشگاه مخالفتم بکنی جیغ میزنم😒

رهام که قیافش از عصبانیت کبود شده بود نفسشو بیرون داد و سعی کرد اروم باشه

®خیل خب برید سر کار ولی دیگه اسم پرورشگاه و این چرت و پرتایی که گفتی و نشنوم خب؟

×اگه اذیتمون نکنی چشم😒

رهام اروم شده بود ولی نمی‌دونم چرا این امیر هنوزم عصبانی بود‌‌‌ای بابا رهام کم بود اینم اضافه شد😒

رسوندمون دم در و گفت ما پشت در منتظریم

×الان ساعت ۶:۳۰ ما تا ۸ کارمون طول می‌کشه

®اشکال نداره بلیت سینما گرفتی؟

×اوهوم

®باشه ایشالا یه روزی بلیت فیلم خودتونو بگیریم😍

×ممنون داداشی😍فعلا خدافظ👋

®خدافظ

همه خداحافظی کردن ولی این امیر بی تربیت اصلا انگار ما وجود نداریم😒

.....

#کاترینا

×ممنون اقای مهراد ایشالا شنبه خدمت میرسیم

_بله فقط دیر نکنید منو ساعد زودتر میایم یکم تمرین کنیم

×،©چشم خدانگهدار 👋

_خداحافظ👋

از استودیو فیلمبرداری زدیم بیرون و رفتیم سوار ماشین

×،©سعلااامم

®علیک چیشده کبکتون خروس میخونه😂😂😂

×قرار دادو بستیم شنبه باید بریم سر فیلمبرداری

®به سلامتی😂😂اقا سینارو ملاقات کردید؟؟😂😂

×بلیوای رهام نمیدونی چقدر جنتلمنه😍😂😂

®عههه؟😂😂چیکارتونه تو فیلم؟

©نامزد اوا،پسرخاله من😂😂

®بد نگذره😐😂😂

×نچ😁راستی رهام ساعت هشته بدو بریم الان دیر میشههه‌ها

®باوشه

و امیر همچنان در عالم هپروت بود

......

کم کم داشت احساسم به امیر کمرنگ میشد💔ولی همه فکر و ذکرم سمت پوریا بود...

خب پارت چطور بود؟

بنظرتون اوا و کاترینا چه تصمیمی‌میگیرن؟

همه شب به کویت آیم به بهانه‌ ی گدایی

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی