loading...

KhialKhoshAsheghaneMan

رمانی احساسی غمگین گاهی طنز⁦(✷‿✷)⁩

بازدید : 126
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 12:40

#امیر

وااایی خدایا این چرا اینطوری شد من جواب رهام و چی بدم😱😱

خب خب امیر خودتو جمع و جور کن اروم باش

یواش دستمو انداختم زیر زانوش و یه دستمو انداختم دور گردنش و بلندش کردم بردمش تو اون یکی اتاق درم قفل کردم گذاشتمش رو تخت و خودم کنارش نشستم دستم و گذاشتم رو قلبش وای وای پروردگارا چرا قلبش نمیزنه😱😱😱

حالا من چه کود مفیدی بخورم

رهام قطعا زنده به گورم می‌کنه🤐

یه نقشه به سرم زد رفتم بیرون و با اوا کجاست رهام وایسادم سر جام برگشتم و گفتم

÷امم رهام میگم برای اینکه اوا هم حال وهواش عوض شده می‌خوام ببرمش بیرون

از نظر تو که مشکلی نداره

®نه چه مشکلی داره داداش امیر زحمتت میشه

÷نه بابا چه زحمتی

مانتو و شال وکیفشو برداشتم رفتم تو اتاق خواستم تنش کنم که یه لحظه چشمم افتاد به صورتش خدایا چقدر این دختر صورت مهربونی داشت خدایی حقش این نیست چرا من این کارو کردم اگه اتفاقی براش بیفته هیچ وقت خودمو نمیبخشم

.....

خوابوندمش صندلی عقب و ماشین و روشن کردم و با سرعت به سمت بیمارستان حرکت کردم

.......

رو صندلی نشستم و با دستام صورتمو قاب کردم

÷خدایا فقط حالش خوب بشه دیگه اذیتش نمیکنم😭😭😭

دکتره اومد بیرون و گفت

_همسرشون هستین؟

÷خیر اقای دکتر

_خب تا بحال اینطوری نشده بودن؟؟

خدایا حالا چی بگم من که هنوز چند ساعت نیست دیدمش کاش کاترینا رو با خودم میاوردم 😣

÷نمیدونم اقای دکتر راستش داستانش طولانیه من هنوز ۷.۸ ساعت نیست دیدمشون میشه بگین چی شده؟

_راستش بیمارتون امم چطور بگم ناراحتی قلبی دارن!

÷چ.چیی😱😱😱

_متاسفم

با دستام صورتمو گرفتم و داد زدم

÷وای خدا وای خدایا مامان من چیکار کنم چراااا چرا خدا کمکم کن😭😭😭

یه پرستار اومد سمتم و گفت

_آروم باشین آقای مقاره اینجا بیمارستانه‌ها

خدایا جواب رهام و چی بدم؟؟؟ بگم یکی یدونه خواهرت ناراحتی قلبی داره؟؟

÷اقای دکتر میتونم ببینمش

_ بله بهوش اومدن ولی خیلی کوتاه لطفا

÷چشم

رفتم داخل تا منو دید نمی‌دونم چرا یه لحظه تو چشاش ترس و دیدم خدایا یعنی من انقدر زشتم(دور از جونش😍)

×آقا امیر

÷جانم

×چرا چرا این کارو با من کردین؟؟ چون بی کس و کارم؟؟ چون پدر مادر بالا سرم نیست؟؟

اشکام جاری شدن خدا لعنتت کنه امیر خدا لعنتت کنه که این دختر مظلوم و اینطوری عذاب ندی

÷من شرمنده ام می‌بخشی منو؟؟؟

جوابی نداد حقم داره..یهو دیدم سرشو به معنی اره تکون داد

خدایا چقدر این دختر مهربون بود

اروم لب زدم

÷مم.نون

دوباره پرسید

×آقا امیر

÷جان!

×م.من ناراحتی قلبی دارم؟؟

خدایا این از کجا میدونست؟؟😳 چی بگم؟بگم نه؟ بگم آره؟ باید راستشو بهش بگم

÷آ..اره

×خوبه، همینو کم داشتم

روشو کرد اون ورو پتو رو کشید رو خودش قشنگ معلوم بود داره گریه می‌کنه

خدایا این دختر حقش این نیست گناه داره کمکش کن🥺

گوشیم زنگ خورد وااییی رهام بود😱😱حالا چی میگفتم بهش؟؟؟

ریکجت کردم دوبار زنگ خورد سه بار...

برای بار دهم زنگ زد مجبور شدم جواب بدم

®الو امیر کدوم قبرستونین چرا گوشیتو جواب نمی‌دی خواهر منو کجا بردی ؟؟؟

÷ر..رهام

®درد و رهام مرض و رهام رهام وکوووووووفففتتتتتت امیر میگی کجایین یا نههههه؟؟؟

÷ب.بیمارستان

®چیییی؟؟؟ کجاا؟؟؟ اوا چی شده دِ لعنتی حرف بزننن

÷رهام لوکیشن می‌فرستم خودتو برسون بهت میگم و گوشیو قطع کردم

......

اینم پارت نهم دیدین چه دختر خوبیم نمیزارمتون تو خماری؟؟

آسمون ابری،فصل ۲ پارت ۲ + ی چیزی (همه بخونن)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی